سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
شهرماخانه ما
شهروند ایرانی ساکن تهران با تخصص وتحصیلات وتجارب کاری در امور مدیریت شهری، با اعتقاد بر حل معضلات شهرمان در سایه سعی وتلاش و همیاری جمعی
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 51
کل بازدید : 316494
کل یادداشتها ها : 128
خبر مایه

موسیقی


                          بنام خداوند عشق و محبت

                            بنام خداوند رحم و مروت

              بنام خداوند رحمان برخوبان وکوبنده مفسدان

سلام بر تمام دوستان عزیز و گرامی خودم

بی مقدمه میروم سر اصل مطلب چون خیلی خیلی اعصابم خراب و روح و روانم بهم ریخته است و شاید کمی سبک شوم :

مادر و پدر پسرک کوچولوی 5ساله .در داخل نمایشگاه مبل سخت گرم صحبت مدیر آنجا و البته مشغول تماشای محصولات شیک و متنوع بودند و بقولی غرق در تجملات آن شده و غافل از دنیای بیرونی و حتی پسرک عزیزتر از جانشان در داخل فروشگاه شده بودند.

بالاخره پس از مدت حدود 2ساعت و با انتخاب مبل دلخواه خود به دعوت مدیریت آنجا روی صندلیهای راحتی نشسته تا پذیرایی مختصری صورت گرفته ومراسم چانه زنی و سرانجام پرداخت بهای خرید با خیر و خوشی انجام گیرد.

مادر تازه یاد پسرکش افتاده و به همسرش میگوید پس گل پسرمان کجاست؟

پدر هم بدون جواب دادن به اطراف نگریسته و انگار که از در ودیوار سراغ پسرش را میگیرد و خلاصه پسرک را بر روی یکی از مبلهای راحتی انتهای سالن مشاهده میکنند و خیالشان راحت میشو د.

مادر پسرک را به حضور درجمعشان دعوت کرده ودر عین حال میگوید نفس مامان کجا بودی؟نمیگویی مامان و بابا نگرانت میشوند عزیزم؟

و پسرک آرام آرام اما منقلب و با حالتی از درد شدید و توام با سرگیجه به پیش می آید و مادر انگار که فهمیده چیزی شده ویا پسرش دارد مریض میشود اما نه این بچه که تا قبل از این سالم و کلی شیرین کاری و تقلا و .....میکرد مگر میشود یک دفعه بیمار شود که در همین حال پسرک در میانه راه بشدت تعادلش برهم خورده و نقش زمین میگردد و ذیگر چیزی نمی فهمد!

دردا ومصیبتا که فردای آنروز همه جراید و روزنامه ها خبری هولناک را در صفحه حوادث خود چاپ کردند:

کارگر یک نمایشگاه مبل پسر بچه 5ساله ای را به سختی مورد تجاوز وحشیانه قرار داده و پرونده ای در همین رابطه در مرجع قضایی تشکیل شده است......همین!!!

اما پدر و مادر که تازه در پزشکی قانونی متوجه عمق فاجعه شده اند وددردی جانکاه تمام روحشان را می آزرد و هزاران بار خود را محاکمه کرده که کاش دستمان میشکست و مبل نمیخریدیم وپدرهم درد مندانه به دور دست مینگریست و آهی از ته دل کشیده و از درون فریاد بی صدایی میزند که صدایش را همه مردم شهر میشنوند........مردم حاضرم تمام ثروتم را بدهم و این بلا سر پسرم نمی آمد!....

اما پسرک را انگار کسی نمیبیند او تمام عمرش باید این کابوس تلخ و جانکاه را با خود حمل کند و تازه در سنین نوجوانی و بالاتر معلوم نیست اثر این نامردی .او را نه چه موجودی تبدیل نماید؟؟

خدایا خداوندا نگذار این گلهای معصوم بهشتی و سرمایه های عمر مردم اینگونه پرپر شوند.خدایا نگذار نا جوانمردانی حیوان صفت و ددمنسانه نیات پلیدشان را انجام دهند وخدایا تو خودت حافظ این دختر و پسر بچه های معصوم و بی گناه باش و پدران و مادرانشان را بینا تر و مسئول تر بفرما.

آری این نوع حوادث تلخ در طی هفته جاری فقط 3موردش توسط رسانه ها فاش گردید و خدا میداند در پهنای وسیع این مملکت و در گوشه و کنار کشور روزانه چه تعداد از این وقایع رخ میدهد لذا بعنوان یک شهروند از تمام مراجع ذیربط و مسئول عاجرانه تمنا دارم تا ضمن آگاه کردن خانواده ها و ذکر تبعات جبران نا پذیر اینگونه اعمال شنیع و نا جوانمردانه . با مجرمین آن بدون هر گونه فوت وقت و با اشد مجازات ممکن برخورد نموده تا حریم معنوی انسانی انسانها و کودکان براحتی هدف این جانیان حیوان صفت واقع نگردد مطمئنا مردم ما ممنون و قدر دان آنها خواهند بود.

خدایا به والدین هشیاری و به فرزندانمان درایت و هدایت عطا فرما.

                                                                                                                                                              یا علی






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           




ابزار وبلاگ