بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یک خبر نه چندان خوب از استقبال باشکوه سرمربی جدید تیم ملی ایران آقای خاویر کلمنته
اسپانیایی که حواشی آن بسیار بود تقدیم مینمایم:
عشق و حادثه در فرودگاه امام(ره) وحشتناکترین استقبال از یک مربی بزرگ جهان! |
بالاخره انتظار فوتبال ایران به سر آمد و یک مربی خارجی بزرگ و کارنامهدار پای به تهران گذاشت. با اینکه «شفق» تأکید داشت سرمربی اسپانیایی با علاقمندی بسیار، هدایت تیمملی را پذیرفته است اما برخی نگران عدمحضور «خاویر کلمنته» در فوتبال ایران بودند! طبق برنامه این مربی تراز اول جهان با پرواز ایرانایر شنبهشب از طریق فرانکفورت وارد پایتخت ایران شد تا پس از بازدید از امکانات فوتبال ایران قراردادش را با فدراسیون کشورمان نهایی سازد. شنبهشب به دستور «عباس عبدالملکی» سردبیر روزنامه و به همراه یکی از عکاسان روزنامه جهت تهیه گزارش به فرودگاه امام(ره) اعزام شدیم اما پس از حضور در فرودگاه صحنههایی اتفاق افتاد که باعث شرمساری اکثر خبرنگاران و عکاسان گردید...
شاید شب شنبه یکی از تلخترین، وحشتناکترین و پرهیجانترین لحظه از عمر ورزشی «کلمنته» در مراسم استقبال ایرانیان از وی رقم خورده باشد! این گزارش را بخوانید تا هم به حال فوتبال ما بخندید و هم گریه کنید. تأخیر پرواز طبق برنامه قرار بود هواپیمای حامل سرمربی جدید تیمملی ایران رأس ساعت 25.21 دقیقه به زمین بنشیند اما این پرواز با تأخیر و رأس ساعت 53.21 دقیقه در تهران فرود آمد. کفاشیان نبود! سردار مشایخی، تاج، شفق، ابراهیمزاده و فرزاد مظفری از چهرههای فدراسیون فوتبال بودند که برای استقبال از «کلمنته» در فرودگاه حاضر شدند. ابراهیمزاده با عصا به استقبال آمده بود اما نبود کفاشیان در فرودگاه کاملاً احساس شد. ادامه گزارش را بخوانید تا به این موضوع پی ببرید. همه خبرنگار بودند! متأسفانه در استقبال از سرمربی جدید تیمملی هیچ برنامه مدیریتی مشاهده نمیشد. مسئولان حراست فرودگاه به کارت خبرنگاری یا نامهای که از روزنامهها فاکس شده بود کاری نداشتند. آنها میگفتند همه خبرنگاران میتوانند در سالن مستقبلین! از کلمنته مصاحبه بگیرند و همین موضوع باعث شده بود افراد متفرقه هم در محل ازدحام کنند. شبکه تلویزیونی چین شبکه تلویزیونی «فونیکس» چین نیز این رویداد مهم را پوشش داد. 7 فوریه عید چینیهاست و خانم «لی رویی» گزارشگر این شبکه ضمن مصاحبه با ایرانیها از ورود «کلمنته» به تهران گزارشی تهیه کرد تا برای چینیهای مقیم ایران نیز برنامهای اختصاصی برای تماشا داشته باشند. تاج مثل کلمنته همه عکاسان منتظر ورود «کلمنته» به سالن بودند تا او را فلاش باران کنند. تاج که به همراه شفق و سردار مشایخی وارد «گیت» شده بود، ناگهان به سالن آمد که در این صحنه عکاسان او را فلاشباران کردند و خبرنگاران نیز تصور کردند «کلمنته» آمده است، بنابراین به اتفاق تاج از پلهبرقی پایین رفتند. تاج در این لحظه خطاب به عکاسان گفت: «من کلمنته نیستم که این همه عکس میگیرید!» نمیشناسیم! وقتی از تاج پرسیدیم مدیر برنامههای کلمنته چه کسی است، گفت: «ما نمیشناسیم!» اما در ادامه گفته میشد فردی با نام «میگوئیل سانتوز» مدیر برنامههای سرمربی اسپانیایی است. مترجم مترجم کلمنته فردی با نام «سیف» بود. او قبلاً مدتی نیز مترجم رنه سیموئز برزیلی بود. زیرکی زارع معلوم نبود کلمنته از کدام ورودی وارد سالن خواهد شد.مهدی زارع عکاس روزنامه با یکی، دو نفر از همکاران خود هماهنگ کرد تا در مکانهای خاصی مستقر شوند، به نحوی که سرمربی جدید تیمملی به هر نحوی که شده فلاشباران شود! Press T.V شبکه پرسT.V که شبکه تلویزیونی برونمرزی است نیز منتظر ورود کلمنته به تهران بود. گزارشگر این شبکه به خبرورزشی گفت: «به نفع خودشان است که بگذارند ما از حضور این مربی گزارش تهیه کنیم و عکس بگیریم و به جهانیان مخابره کنیم، آیا ما از مأموران درخواست غیرمنطقی داریم؟» تقصیر چه کسی بود یکی از گزارشگران تلویزیونی مدعی شد درخصوص این ناهماهنگیها «فرزاد مظفری» مسئول تشریفات فدراسیون مقصر است. مظفری هم میگفت: «ما میخواهیم شما در آسایش باشید اما مأموران انتظامی مانع ورود خبرنگاران به گیت فرودگاه هستند. اگر خبرنگاران و عکاسانی که کارت داشتند، میتوانستند وارد گیت شوند، قطعاً حوادث و ناهنجاریهای بعدی در فرودگاه مشاهده نمیشد». سلامت پرواز وقتی پرواز فرانکفورت در تهران به زمین نشست، تلفن همراه تاج زنگ خورد؛ «پرواز کلمنته به سلامت به زمین نشست» تاج این خبر را با صدای بلند به گوش خبرنگاران رساند. خبرگزاری ترکیه خبرگزاریIha ترکیه نیز گزارشگران خود را به فرودگاه امام(ره) اعزام کرده بود. گزارشگر این خبرگزاری به خبرورزشی گفت: «متأسفانه بعضیجاها اصلاً نمیگذارند ما دوربین ببریم اما خدا را شکر اینجا دوربین هم آوردهایم و مشکلی نداریم. مخاطب ما خارجیها هستند خبرگزاری ما به گونهای است که تمام تلویزیونهای دنیا از خروجیاش استفاده میکنند. ما خبر حضور کلمنته در تهران را بدون دخل و تصرف و تفسیر به جهانیان مخابره میکنیم.» پذیرایی سردار سردار مشایخی حضور مؤثری در فرودگاه داشت. او به محض حضور کلمنته در تهران از وی پذیرایی مختصری به عمل آورد تا این مربی رفع خستگی کند. مأمور حراست یکی از مأموران حراست فرودگاه میگفت «آقایان بفرمایید اتاق کنفرانس». شهابی مسئول روابط عمومی فدراسیون هم میگفت: «اتاق کنفرانسی تدارک دیده نشده است!» از همه بدتر اینکه مسیر ورودی کلمنته برای هیچ کس مشخص نبود! این مأمور حراست با فردی به نام دکتر ثفقی تماس گرفت تا مسیر ورودی سرمربی را بپرسد. او از ما پرسید: به نظر شما فرودگاه مهرآباد بهتر بود یا فرودگاه امام(ره)؟ عکاسان زیر پله برقی بسیاری از عکاسان در زیر پله برقی منتظر ورود کلمنته بودند. مهدی زارع عکاس ما به گونهای کمین کرده بود که انگار میخواهد ببر شکار کند! هورا کلمنته آمد ... و ناگهان کلمنته وارد سالن شد، او با شال و بدون کراوات آمد، عکسهایش را که دیده بودیم تصور میشد او یک مربی قدبلند باشد. اما او کوتاه قد بود کلمنته به محض ورود با تعجب فرودگاه را برانداز میکرد که ناگهان در بین جمعیت گم شد. یکی با صدای بلند گفت: «برای سلامتی کلمنته صلوات...» اما تعداد خیلی کمی صلوات فرستادند واکثر حاضران فقط خندیدند! رنگش پرید با اینکه گفته میشد اتاق مختصری برای مصاحبه کلمنته تدارک دیده شده است اما همه خبرنگاران و عکاسان کلمنته را محاصره کرده بودند. بسیاری خوشحال بودند که بالاخره این مربی اسپانیایی آمد. عکاسان هم ولکن نبودند. کلمنته نمیتوانست تکان بخورد، رنگش پریده بود و... «خواهش میکنم بس کنید، جلو نروید، برویم اتاق کنفرانس و...» اعتراف عکاسان واقعاً خبرنگاران مخصوصاً عکاسان ما پس از مدتها حسابی دلی از عزا درآوردند و چیکچیک کلمنته را فلاشباران کردند اما این صحنهها و سرپا ایستادن سرمربی باشخصیت تیمملی در وسط سالن اصلاً زیبنده نبود تا جایی که یکی، دو نفر از عکاسان گفتند: «بس کنید، برویم سمت اتاق کنفرانس... آقای مترجم دیگر ترجمه نکن». رسیدیم به اصل حادثه حالا نوبت پایین رفتن از پله برقی بود. وقتی جلوی پله برقی رسیدیم یکی از مسئولان فرمان توقف داد: «صبر کنید عکاسان در پایین مستقر شوند!» یک مرتبه همه از پله پایین آمدند که ناگهان حادثه از راه رسید، حادثهای که به فکر هیچکس خطور نکرده بود! پله برقی ناگهان سرعتش 10 برابر شد... یا ابوالفضل (ع).... کلمنته نزدیک بود با کله بخورد زمین! شفق و تاج، بازوهای او را گرفتند و با دشواری مانع از زمین خوردن سرمربی تیمملی شدند... سرعت فرود پلهبرقی زیادتر میشد که لشگر طرفدار کلمنته در عرض «ایکی ثانیه» به پایین کمپرس شدند! مثل زلزله بود. ناگهانی و آنی و... واقعاً ترسناک و وحشتناک بود... صدرحمت به پلههای برقی مترو... راستی! لشگر کلمنته از مأموران و مسئولان فرودگاه گرفته تا خبرنگاران و نظافتچیها و طرفداران پشت سر او از پله برقی به پایین آمدند. بهخیر گذشت بالاخره هرچه بود به خیر گذشت. شفق و تاج خیس عرق شدند آنها وقتی دیدند دو، سه نفری هم که زیر دست و پا افتاده بودند، بلند شدند نفس راحتی کشیدند و... «برویم به سمت اتاق کنفرانس»! قلب کلمنته چشمتان روز بد نبیند، اتاق کنفرانس انتهای سالن بود و بالاخره پیدا شد. برای حضور در اتاق کنفرانس هم باید از 20، 30 پله بالا میرفتیم که خوشبختانه این پلهها برقی نبودند. هنگام بالا رفتن از پلهها تازه قلب کلمنته جا آمد و با صدای بلند، سخنانی بر زبان جاری ساخت که به نظر نگارنده او گفت: «خدا را شکر که این پلهها برقی نیست!» نور، صدا، صندلی... این بار چشمتان شب بد نبیند! بالاخره اتاق کنفرانس مشاهده شد، از نور و صدا خبر نبود... «آقا لامپها را روشن کن... آقا میکروفن کار نمیکند... آقا...». خوشبختانه دو صندلی برای کلمنته و مترجمش درنظر گرفته شده بود، ناگهان همه دوباره کلمنته بیچاره را محاصره کردند، این محاصره نیز مثل محاصرههای سالن فرودگاه بود، با این تفاوت که کلمنته روی صندلی کوچکی نشسته بود... کلمنته رنگش پریدهتر شد... «اینجا کجاست؟!» خبرنگاران و عکاسان با کفش بالای میز رفته بودند و کلمنته هم مات و مبهوت مانده بود... «اینها دیگه چه جور خبرنگارانی هستند؟!» زمزمه خبرنگاران با استقبال بینظیری که از این مربی به عمل آمد، بسیاری از خبرنگاران میگفتند «او همین الان برمیگردد، او نه قرارداد امضا میکند، نه پول میخواهد و نه فوتبال، این چه بلایی است که سر او آوردند؟!» تجربه عابدی داود عابدی، گزارشگر مستعد شبکه خبر به داد همه رسید. او با این که نور نامناسب بود و میکروفنها معیوب، سکوت را شکست و با برخورد خوب خود و با صدایی رسا به کلمنته خوشآمد گفت و از او بابت این استقبال ناجور عذرخواهی کرد: «ما مدتها بود که به دنبال سرمربی بودیم که شور و اشتیاق زیاد باعث شد، این مشکلات پیش بیاید.» اندکی آرامش با حرفهای عابدی آرامش نسبی بین حضار حاکم شد. مترجم کلمنته حرفهای عابدی را ترجمه کرد و کلمنته هم با تواضع از همه تشکر کرد: «از همه تشکر میکنم به خاطر این خوشآمدگویی که در این سرمای زمستان از من استقبال گرمی به عمل آوردید و...» برخورد همکاران خوب ما با این که همه همکار و دوست ما در سایر رسانهها هستند اما نوشتنیها را باید نوشت. یکی، دو تن از همکاران خوب ما با این وضعیتی که گزارش شد، در حین مصاحبه چند دقیقهای از کلمنته میخواستند ایستاده مصاحبه کند که شفق و تاج گفتند: «او بسیار خسته است» اما بدتر از همه سئوال همکار ما بود که گزارشی را از وضعیت سرباز احمدی و باشگاه سپاهان در برنامه ورزش و مردم پخش کرد. او در حالتی بسیار عصبانی و از یک متری کلمنته و رودرروی او به نوعی از سرمربی سئوال کرد که همه خبرنگاران و عکاسان حاضر باز هم خیس عرق شده و هم شوکه شدند! در حالی که انتظار میرفت همکاران ما به کلمنته باز هم خوشآمد بگویند و از حوادث پیشآمده عذرخواهی و اظهار شرمندگی نمایند؛ همکار و رفیق خوب ما با لحنی تند و زننده از کلمنته پرسید «فوتبال ایران آقای آسیاست. ما به شما پول زیاد میدهیم و...» گل بود به سبزه نیز آراسته شد! همه، جا خوردند پس از این سئوال، مترجم کلمنته سکوت کرد، او نای ترجمهکردن نداشت. تمام خستگی در جانش ماند. شفق و تاج مات و مبهوت سرشان را تکان میدادند، دیگر خبرنگاران میگفتند: «آقا معلوم نیست کلمنته با این وضع با فدراسیون قرارداد ببندد یا نه؟! الان که وقت محاکمه و دعوا نیست و...» باز هم عابدی اوضاع بدجوری قمر در عقرب شده بود که باز هم عابدی به میدان آمد: «سئوالهای سخت نپرسید. آقای کلمنته، مردم ایران بسیار خوشاستقبال و مهماننوازند و مربیان بزرگ دنیا را دوست دارند و...» اما واقعاً وحشتناکترین استقبال از یک مربی خارجی را شاهد بودیم که ما آن را به پای عشق و علاقه وافر مردم، خبرنگاران و مسئولان به فوتبال میگذاریم! صندلیها در جشن فجر پس از پایان این مصاحبه عذابآور از یکی از مأموران پرسیدیم چرا اتاق کنفرانس صندلی نداشت، ایشان جواب داد: «چون دهه مبارک فجر است، صندلیها را برای جشن برده بودیم» اما آیا نمیشد برای ساعتی چند صندلی در اتاق مستقر کرد؟! لازم به ذکر است مدیر ترمینال هم که یک آقای شیکپوش و با کتوشلوار بود، به خبرورزشی گفت: «اگر برنامه ریزی میکردند ما به خوبی از کلمنته استقبال میکردیم اما...» باز هم فاجعه برای حضور کلمنته در هتل، یک دستگاه «ون» با ظرفیت 10 نفر تدارک دیده شده بود، از بنز و ماکسیما و... که بگذریم از سمند و 206 هم خبری نبود. چه میشد اتومبیل حامل کلمنته با دو، سه ماشین شیک دیگر اسکورت میشد؟! بگذریم... فاجعه آخر این که وقتی کلمنته قصد سوارشدن به «ون» را داشت، ناگهان چند عکاس که اینها نیز همکاران ما در سایر رسانهها هستند، جلوتر از کلمنته سوار اتومبیل شدند تا باز هم از زاویههای مختلف از این سرمربی طراز اول جهان عکس بگیرند! کلمنته خودش هم تعجب کرده بود! ایران واقعاً چه خبرنگاران و عکاسان خوشذوق و مستعدی دارد! دستهگل شفق متأسفانه برای استقبال از کلمنته دستهگلی تدارک دیده نشده بود که به گردنش بیندازیم تا چند عکس خوب از وی به سراسر جهان مخابره شود. یک دستهگل تقریباً متوسط در دست شفق بود که به خاطر مدل تزئین آن هرگز به کلمنته نرسید! چهار خبرنگار و عکاس اسپانیایی به همراه کلمنته چهار خبرنگار و عکاس اسپانیایی در تهران حاضر شدند و خوشبختانه آنها نیز به سلامت از فرودگاه خارج شدند. دستیار کلمنته «ریستو ویداکوویچ» دستیار کلمنته هم در تهران حاضر شد. در شلوغی فرصتی برای مصاحبه او مهیا نبود اما این مربی صربستانی هم به همراه کلمنته در تهران حاضر شد. حالا این هم نوعی مهمان نوازی بود مگر نه؟
یا علی |